Web Analytics Made Easy - Statcounter

این خاطره مربوط به هفتۀ اول تیرماه سال ۱۲۵۷ شمسی است. در این زمان شاه در شهر پاریس اقامت داشته و مشغول گشت و گذار و مشاهدۀ دیدنی‌های این شهر و حومۀ آن بوده است.

به گزارش فرادید، ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفر‌های دور و درازش هم ترک نمی‌کرد. خود او نام یادداشت‌هایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامه‌ها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کار‌ها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما می‌گذارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال ۱۲۵۷ شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشور‌های مجارستان، آلمان، فرانسه و اتریش شد.

در اینجا خاطرۀ او از سفر به پاریس و مشاهدات او در این شهر را می‌خوانید.

رفتیم پاریس... قدری در خیابان‌ها گشتم، هوا گرم و بد بود... رفتم هتل، شب را بعد از شام قدری در شانزه‌لیزه با کالسکه گردش کردیم.

روز دیگر بعد از ناهار رفتم باغ حیوانات بادبولن... پیاده راه رفتیم، عرق کردم، بد گذشت. حیوانات از قبیل مرغ‌های الوان و جور به جور، میمون‌ها، سگ‌های مختلف، فیل، زرافه، مرال، شترمرغ و انواع اقسام دیگر حیوانات بود...

بعد از آن به مدرسۀ کور‌ها رفتم، مدرسۀ بسیار خوبی است، صد و سی نفر کور‌های جوان از زن و مرد آنجا تحصیل می‌کنند، عمدۀ صنعت آن‌ها ساز و آواز است... یک نوع الفبا اختراع کرده‌اند، چاپ زده‌اند، کاغذ برجسته می‌شود، کور دست روی آ‌ن‌ها مالیده هر کتابی باشد می‌خواند، در کمال خوبی.

بچه‌های پاریس از طفل شیرخواره الی ده ساله دوازده ساله را مادر‌ها و دایه‌هایشان بسیار بسیار بسیار پاک و تمیز و خوب نگه می‌دارند که مایۀ حیرت و تعجب است که بچه چرا باید اینقدر‌ها پاک و تمیز و باادب و خوش‌رخت و خوش‌همه‌چیز باشد.

خیلی در این فقره اهتمام دارند و بعد از آنکه فورا به حد تشخیص و لیاقت آموختن چیزی رسیدند، مواظب تعلیم او هستند از هر علم و صنعت.

در پارک مونسو و جا‌های دیگر پدر و مادر‌ها که گردش می‌کنند... بچه‌هاشان در کمال خوشگلی و مزه و قشنگی در روی چمن‌ها و زیر سایه‌ها با همدیگر متصلاً مشغول بازی هستند و دایه‌ها و پرستاران مواظبت دارند. بعضی گل‌بازی و آب‌بازی می‌کنند، اما با کمال تمیزی که موجب حیرت می‌شود. بعضی حلقه‌های بزرگ چوبی دارند که غلت می‌دهند و می‌دوند عقب آن.

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: ناصرالدین شاه فرانسه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۳۹۵۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی

 احمد دهقان (نویسنده) روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتح‌الله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفت.

گفت‌وگوی رادیو مضمون با احمد دهقان را بخوانید:

-  فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتح‌المبین می‌‌دانستم ایران می‌خواهد حمله کند» و داشت برگ‌برنده‌هایش را برای فرمانده ایرانی رو می‌کرد.

- فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که می‌خواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانی‌‌ها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله می‌کنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانی‌ها می‌خواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشته‌هایی که شما دادید بخاطر پیش‌بینی من بود».

-  آقای جعفری هیچ چیزی نمی‌گفت و این حالت داشت مرا دیوانه می‌کرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقی‌ها تمایل پیدا کرده بود.

-  آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را می‌شناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول می‌شد».

-  آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!

- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.

 - حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر می‌کنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»

- آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده ها را جمع کردی. بعد فرمانده‌ جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!

منبع: رادیو مضمون 

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • ترزیچ: با تمام وجود فینال ومبلی را می‌خواهیم
  • پاریس برای المپیک 2024 به یک دژ نظامی تبدیل می‌شود!
  • بسته شدن حریم هوایی پاریس در افتتاحیه المپیک
  • محدودیت دسترسی به گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی برای کودکان فرانسوی
  • هشدار کارشناسان فرانسوی درباره ممنوعیت اینترنتبرای زیر ۱۳ ساله‌ها
  • تعلیق بودجه دانشگاه فرانسوی به دلیل حمایت از فلسطین
  • چرا این «دوازده‌وجهی» باستان‌شناسان را حیرت‌زده کرده است؟ (+عکس)
  • شکلات های مخصوص المپیک تولید شد + نحوه تولید | ویدئو
  • واکاوی ادعای مدیر شهرداری تهران درباره تمیز بودن تهران نسبت به پاریس | گردشگران و روزنامه های معتبر دنیا درباره این شهر لوکس فرانسوی چه می گویند؟
  • روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی